کد مطلب:317248 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:337

تولد حضرت عباس
حضرت ابوالفضل العباس (ع) در تاریخ چهارم شعبان سال 26 هجری قمری از دامن پاك ام البنین (س) فاطمه كلبی در شهر مدینه چشم به جهان گشود. [1] .



مهر رخسار علی را قمری پیدا شد

باغ سرسبز وصی را ثمری پیدا شد



پسر شیر خدا آمد و گفتم، به خدا

همه ابناء زمان را پدری پیدا شد



در حاجات خلایق، شده زان رو همه را

بهر امید مناجات، دری پیدا شد [2] .



[ صفحه 35]



در خصوص نامگذاری این نوگل رسیده ی حضرت علی (ع) و ام البنین (س) در منابع آمده است كه در روز ولادت حضرت عباس (ع)، ام البنین (س) قنداقه او را به دست امیرالمؤمنین (ع) داد تا نامی برایش انتخاب كند. حضرت علی (ع) ابتدا زمان مبارك را به دیده و گوش و دهان او گردانید تا حضرت عباس (ع) همواره حق بگوید و حق ببیند و حق بشنود، سپس در گوش راست وی اذان و در گوش چپ او اقامه را ادا نمود و بدین وسیله سنت حسنه ی پیامبر (ص) را به جای آورد تا از همان بدو تولد با نام خدا و رسول خدا (ص) و امام و ولی خدا آشنا گردد [3] .

سپس حضرت علی (ع) از همسرش ام البنین (س) پرسید: نام وی را چه گذاشته ای؟ ام البنین (س) در پاسخ حضرت (ع) عرض كرد؛ من در هیچ امری بر شما سبقت نگرفته ام و هر اسمی را كه شما مایلید بر طفل بگذارید. حضرت علی (ع) فرمود من این كودك را به نام عمویم عباس، عباس نامیدم [4] .



شاهد اقبال امشب، حلقه بر در می زند

پیك شادی حلقه ها بر در، مكرر می زند



نورباران گشته امشب خانه ام البنین

چون كه ماه هاشمی، از بیت او سر می زند





[ صفحه 36]



وه چه ماهی، كافتاب عارض جان بخش او

طعنه ها از جلوه، بر خورشید خاور می زند



چون در آغوش پدر، جا گیرد آن زیبا پسر

جبرئیل از شادمانی، كف به كف برمی زند



در شب میلاد او بوسد پدر، دستش زشوق

در عوض او بوسه بر دست برادر می زند



بوسه بر دست پسر می داد، اما می گریست

گریه او نیشتر بر قلب مادر می زند



روز صفین داد مردی می دهد، در كارزار

تكیه اندر كودكی، بر جای حیدر می زند



تا كند یاری، برادر را به میدان نبرد

خویشتن را یكه بر دریای لشكر می زند



می رود نزد برادر تا ستاند اذن جنگ

تكیه چون شیر ژیان، پشت تكاور می زند



می كند تسخیر شط را، و ننوشد آب را

تشنگی با آن كه بر جان وی، آذر می زند



همتش نازم، كه دستش می شود از تن جدا

باز هم دم نعره ی الله اكبر می زند



یا اباالفضل! ای كه بر دامان تو دست نیاز

در همه صبح و مسا، مولا و بهتر می زند [5] .



[ صفحه 37]



در منابع و مآخذ آمده است كه حضرت علی (ع) هرگاه در دوران كودكی عباس (ع) با او برخورد می كرد، در حالی كه به شدت می گریست دست ها و بازوان و فرق سر آن حضرت (ع) را می بوسید [6] .

ام البنین (س) متعجب و حیران از این صحنه و این نوع برخورد و ابراز احساسات امیرالمؤمنین علی (ع) نسبت به عباسش (ع) از امام پرسید كه چرا در برخورد با عباس و بوسیدن دستانش این چنین گریان می شود؟ حضرت علی (ع) با صدایی آرام و اندوه زده پاسخ داد به این دو دست می نگرم و آنچه را كه بر سرشان خواهد آمد به یاد می آورم.

ام البنین (س)، هراسان و شتابان پرسید: چه بر سر آنها خواهد آمد؟! مولا علی (ع) با لحنی مملو از غم و اندوه و تأثر گفت: آنها از بازو قطع خواهند شد.

كلام حضرت (ع) چون صاعقه ای بر سر ام البنین (س) فرود آمد و قلبش را ذوب كرد و با وحشت به سرعت پرسید؟ چرا دستهایش قطع می شوند؟ حضرت علی (ع) به او خبر داد كه دستان فرزندش در راه یاری اسلام و دفاع از برادرش حسین (ع) حافظ شریعت الهی و ریحانه ی رسول الله (ص) قطع خواهد شد. سپس ام البنین (س) گریست و زنان همراه او نیز در غم و رنج و اندوهش شریك شدند. اما لحظاتی پس از آن ام البنین (س) به دامن صبر و شكیبایی چنگ زد و خدای را سپاس گفت كه فرزندش فدای سبط پیامبر (ص) و ریحانه ی او خواهد شد [7] .



[ صفحه 38]



امیرالمؤمنین علی (ع) در ادامه فرمودند: ای ام البنین (س) فرزندت عباس (ع) نزد خدای تبارك و تعالی منزلتی عظیم دارد و خدای متعال در عوض دو دستش، دو بال به او مرحمت خواهد كرد كه با آنها با ملائكه در بهشت پرواز كند، همان گونه كه قبلا این عنایت را به جعفر بن ابیطالب نموده است. ام البنین (س) با شنیدن این بشارت ابدی و سعادت جاودانه مسرور شد [8] .

حضرت ابوالفضل العباس (ع) این نوگل شكفته بوستان علی (ع) و ام البنین (س) آیتی از جمال و زیبایی بود، رخسارش زیبا و چهره اش پرشكوه، اندامش متناسب و در عین حال چنان نیرومند بود كه آثار دلیری و شجاعت را به خوبی نمایان می ساخت.

نكته ی مهمی كه در نوع برخورد حضرت علی (ع) با حضرت عباس (ع) - اینكه در دوران طفولیت همواره دستش را می بوسید - قابل تأمل است، كثرت عطوفت و علاقه حضرت علی (ع) به فرزندش عباس (ع) است همانگونه كه پیامبر (ص) عظیم الشأن نیز دستان ریحانه اش فاطمه زهرا (س) را می بوسید و در جای خود می نشاند و این گونه به حضرت فاطمه (س) ابراز محبت و علاقه می نمود.



[ صفحه 41]




[1] چهره ي درخشان، ص 136، زندگاني حضرت ابوالفضل العباس (ع)، ص 29 و پرچمدار نينوا، ص 12.

[2] شعر از عبدالله نصيريان اصفهاني، به نقل از زندگاني حضرت ابوالفضل (ع)، ص 29.

[3] چهره ي درخشان، ص 137.

[4] پرچمدار نينوا، ص 21، چهره ي درخشان، ص 137.

[5] شعر از ثابت، غم ها و شادي ها، دفتر اول، ص 69، به نقل از زندگاني حضرت ابوالفضل (ع)، اردستاني، صص 31 - 32.

[6] همان منبع 29.

[7] چهره ي درخشان، صص 141 - 142.

[8] سردار كربلا، ص 164.